جزئیات جدید از بازداشت متهم پرونده زهره فکور صبور در قهوه‌خانه فرد متهم به قتل «زهره فکور صبور» بازداشت شد وزیر ارشاد: سال گذشته ۱۲۰هزار مجوز کتاب صادر شد ویدئو | فیلمبرداری فصل دوم سریال «Wednesday» آغاز شد + تیزر «ایزابل هوپر» رئیس هیات داوران ونیز شد مدیرمسئول روزنامه شهرآرا: سبک زندگی و اثرات تهاجم فرهنگی، دغدغه مشترک رسانه‌های ایران و عراق است برگزاری مرحله استانی نوزدهمین جشنواره هنر‌های نمایشی کودک‌و‌نوجوان در مشهد + فیلم (۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳) گام جدی برای تقویت تعاملات رسانه‌ای میان ایران و عراق سخنان جنجالی «کیانوش عیاری» درباره پرداخت دستمزد عواملش واکنش محمدرضا شهبازی، مجری «پاورقی» به ماجرای خبر اخراجش از تلویزیون «گودزیلا منهای یک» هم‌زمان با پخش جهانی در شبکه نمایش خانگی «آبی روشن» با بازی مهران غفوریان و مهران احمدی در راه سینما جایزه نتپک بیست‌وپنجمین جشنواره جئونجو کره جنوبی برای «گیج گاه» شاعر «سمرقند»: نمایشگاه، کتاب را به دست مخاطب خاص می‌رساند «باران کوثری» سه داستان کوتاه را برای نابینایان خواند اولین کتاب بازیگر «عطرآلود» در نمایشگاه کتاب
سرخط خبرها

پای صحبت محمدعلی فراستی | از خوش نویسی فقط عشق برایم مانده است

  • کد خبر: ۱۳۴۴۰۳
  • ۲۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۷
پای صحبت محمدعلی فراستی | از خوش نویسی فقط عشق برایم مانده است
محمدعلی فراستی متولد ۱۳۴۰ در شهرستان فردوس است.که در کودکی با تشویق معلم‌ها خوش نویسی را به صورت جدی‌تر دنبال کرد و اکنون و پس از بازنشستگی، در مکتب هنر رضوان و انجمن خوش نویسان مشهد به آموزش خوش نویسی از مرحله مبتدی تا فوق ممتاز مشغول است

الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ محمدعلی فراستی متولد ۱۳۴۰ در شهرستان فردوس است. از دوره راهنمایی در مدرسه متوجه خوش خطی خودش در قیاس با هم کلاسی هایش شد و با تشویق معلم‌ها خوش نویسی را به صورت جدی‌تر دنبال کرد. در دوره سربازی در زاهدان ارتباط مکاتبه‌ای را با استاد شادروان مصطفی مهدی زاده که خوش نویس آستان قدس رضوی در کتابخانه مرکزی بود شروع کرد و تحت تعالیم وی مشق خوش نویسی می‌کرد. بعد از خدمت سربازی به فردوس بازگشت و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی این شهرستان او را به خدمت گرفت. فراستی در این دوره کلاس‌های آموزش خوش نویسی فردوس را راه اندازی کرد.

در این زمان انجمن خوش نویسان هنوز در فردوس تشکیل نشده بود. با استاد مهدی زاده همچنان به صورت مکاتبه‌ای در تماس بود و گاهی نیز حضوری به دیدارش می‌رفت. در یکی از این دیدارها، مهدی زاده به او پیشنهاد کار در آستان قدس رضوی را داد و به این ترتیب سال ۶۵ در سازمان کتابخانه ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس مشغول به کار شد.

همان سال مدرک ممتاز خوش نویسی اش را از انجمن خوش نویسان ایران گرفته بود. سال ۹۰ پس از شرکت در کلاس‌های استاد غلامحسین امیرخانی و استاد عباس اخوین مدرک فوق ممتازش را از انجمن خوش نویسان ایران گرفت و سال ۱۴۰۰ موفق به دریافت مدرک استادی شد. او اکنون و پس از بازنشستگی، در مکتب هنر رضوان و انجمن خوش نویسان مشهد به آموزش خوش نویسی از مرحله مبتدی تا فوق ممتاز مشغول است. غیر از آن نیز وقتش را صرف نوشتن قطعات با مضامین اشعار ادبیات کلاسیک و احادیث و گزیده‌ای از آیات قرآن می‌کند.

برای گفتگو به سراغش می‌رویم. ما را از راه پله‌های ساختمان دوطبقه خانه اش به اتاقکی با سقف ایرانیتی روی پشت بام برد. این هنری‌ترین راه پله‌ای بود که در آن قدم می‌گذاشتیم. صدای قریچ قریچ قلم نی خیس از مرکب در هر پیچ راه پله، از زمینه سفید دیوار‌ها شنیده می‌شد.  پاگرد‌ها استراحتگاه‌هایی بودند برای قاب‌های فراوان از قطعات نسخ، نستعلیق و چلیپا که اشعار غمگینشان را هم خوانی می‌کردند. اتاقک روی پشت بام دنیای عشق بازی محمدعلی فراستی بود.

کارگاه تولید آثار دست اول هنری که زمانی زینت بخش کتاب‌های قرآن، ادعیه، ادبیات و... بودند حالا به اسارت قاب‌ها درآمده اند. اتاقک روی پشت بام پر بود از این قاب ها؛ زیر میز، گوشه اتاق، روی گنجه و هرجایی که می‌شد روی هم چیدشان تا کمتر آسیب ببینند. استاد خوش نویس هرکدام را که نشانمان می‌داد، آهی می‌کشید و از مشقتی می‌گفت که نوشتن حتی یک «الف» در خوش نویسی دارد و از بی مهری‌ای که باعث شده بود آثار هنری در کارگاه استاد خاک بخورند. ساعتی در این دنج‌ترین کارگاه هنری که دیده بودیم با او هم کلام شدیم و درباره خودش، آثارش و وضعیت خوش نویسی در مشهد گفتگو کردیم. این گفتگو را در ادامه بخوانید.

معمولا هنرمندان از این گلایه دارند که آن چنان که باید به هنر بها داده نمی‌شود. در این میان حرف خیلی از خوش نویسان این است که وضع خوش نویسی نسبت به سایر هنر‌ها بغرنج‌تر است، درحالی که هزینه کمتری دارد و خیلی بیشتر می‌توان از آن حمایت کرد. نظر شما چیست؟

من بین هنر‌ها موسیقی را مثال می‌زنم. چند وقت پیش از جهاد دانشگاهی دعوت کرده بودند که به جلسه‌ای بروم. در این جلسه آماری از متقاضیان ثبت نام در کلاس‌های آموزش موسیقی و خوش نویسی به من دادند. در آن دوره از کلاس‌های جهاد دانشگاهی کلاس خوش نویسی در نهایت پانزده نفر متقاضی داشت و موسیقی ۲ هزارو ۷۰۰ نفر. نه اینکه اقبال مخاطب به موسیقی بد باشد، من خوش حالم که فرهنگ ما این قدر بالا رفته است، ولی عملکرد بد ما باعث شده است که این تضاد به وجود بیاید، چون به خوش نویسی نرسیده اند.

خوش نویسی هم کم خرج است و هم پرخرج. یعنی وقتی آدم حرفه‌ای می‌شود هزینه اش بالا می‌رود. یک خوش نویس معمولی نیاز به دوات و مرکب و قلم نی دارد، ولی ابزار و مصالح خوش نویس حرفه‌ای هم بیشتر است و هم گران تر. در این کلان شهر چند خوش نویس فاخر داریم که کارهایشان پذیرفتنی باشد که بتوانند خارج از کشور نمایشگاه داشته باشند؟ به تعداد انگشتان یک دست نیستند. ولی چقدر به آن‌ها بها داده اند؟

چطور باید به کار شما بها بدهند؟ کارهایتان را بخرند؟

خرید آثار یک بخش است. باید به صورت مرتب اکسپو برگزار کنند و ورک شاپ‌ها یا کارگاه‌های عملی را گسترش بدهند. زمانی مجلس طرحی را تصویب کرد که یک درصد از بودجه مملکت را به خرید آثار هنری اختصاص بدهند. در مقطعی این کار انجام و بعد فراموش شد. در آن مقطع اداره کل راه و شهرسازی استان تعدادی از کار‌های من را خرید، ولی این اقدامات باید گسترش پیدا می‌کرد. نمی‌خواهم از خودم تعریف بکنم، ولی من تنها هنرمند خوش نویسی هستم که در بیش از ۱۰ کشور دنیا نمایشگاه داشته ام و خودم هم حضور داشته ام. من خیلی جا‌ها رفته ام و آثارم را فروخته ام. دیده ام که در این کشور‌ها چقدر به هنر ایران بها می‌دهند.

اینکه می‌گویید خوش نویسی نسبت به موسیقی یا سایر هنر‌ها هنرجوی کمتری دارد چقدر به شناخت و پذیرش مخاطب ربط دارد؟ چطور است که مخاطب به خوش نویسی کمتر توجه می‌کند؟

مثال می‌زنم، من دو پسر دارم که هیچ کدام به سمت خوش نویسی نرفته اند و وضعشان از من بهتر است. به سمت خوش نویسی نرفتند، چون در دورانی که در خانه من بودند، سطح بالای مالی‌ای از من ندیدند، ولی شما در بولوار سجاد یک آموزشگاه موسیقی باز کنید، غلغله می‌شود، درحالی که خیلی از خوش نویس‌های ما که آموزشگاه دارند، به زور پول مدرس هایشان را جور می‌کنند.

عده‌ای هم می‌گویند اینکه بخواهیم همه را خوش نویس کنیم ایدئال نیست و استدلالشان این است که یک جامعه مگر به چند هنرمند خوش نویس احتیاج دارد؟

مسئله این است که ما با خوش نویسی داریم فرهنگ سازی می‌کنیم. زبان مادری ما فارسی است و باید به خوش نویسی به این دلایل بها بدهیم. متأسفانه کشور‌های دیگر بیشتر از ما به خطمان بها می‌دهند، درحالی که خودمان غافل شده ایم. یک بار دکتر حداد عادل در یکی از بازدیدهایش از آستان قدس رضوی به مؤسسه آفرینش‌های هنری آمده بود.

در این بازدید، مؤسسه یک تابلوی خط من را به او داد. مدیر مؤسسه هم حضور داشت. گفتم آقای دکتر درد ما خوش نویس‌ها این است که کار‌های خوش نویس‌ها را همین طوری می‌برند. حالا درست است که آن کار متعلق به مؤسسه بود، ولی چند میلیون تومان پولش بود.

در بازدید‌ها معمولا از این بذل و بخشش‌ها زیاد می‌شود. اگر به جای آن تابلوی خوش نویسی یک تکه سنگ فیروزه باشد، می‌گویند: مال اداره است. مگر می‌توانیم اموال اداره را به کسی بدهیم؟ ولی قطعه خوش نویسی را -باوجوداینکه خودشان هم می‌دانند بها دارد و جز اموال اداره است- به راحتی می‌دهند و می‌گویند خوش نویس دوباره برایمان می‌نویسد.

یعنی نگاهشان به خوش نویسی به عنوان یک اثر هنری نیست.

نه نیست. چند سال پیش جشنواره‌ای را به آقایی در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سپردند. چند بار به من زنگ زد که بیا بنشینیم با هم صحبت کنیم. گفتم: این کار شما نیست. هنرمند این شهر به شما اعتماد نمی‌کند، چون شما را نمی‌شناسد. مسئول باید از جنس هنرمند باشد. آخرش هم نتوانست برگزار کند و جشنواره منتفی شد.

چون به او قول داده بودند ۷۰۰ میلیون تومان می‌دهند و بعد که همه کار‌ها را انجام داد ۵۰ میلیون دادند. نمی‌دانند که وارد شدن در این فضا یعنی باید هزینه کنند. من در کوالالامپور نمایشگاه داشتم و دیدم که چقدر به خط بها می‌دهند. رئیس برج‌های دو قلوی کوالالامپور (پتروناس) کارتش را به من هدیه داد و گفت هرجا کاری داشتی به من زنگ بزن. می‌خواهم بگویم که چرا هنرمند ما اینجا کار نمی‌کند؟

این کشور‌ها خودشان هزینه می‌کنند، یا اینکه بستر‌های اقتصادی را برای هنرمند فراهم می‌آورند؟ مثلا بازار‌های این کار را شناسایی و ارتباط هنرمند با صنعت و دیگر بخش‌های جامعه را تسهیل می‌کنند. چون بالاخره دولت که نمی‌تواند همه این آثار را بخرد. همه را هم که بخرد، چه کار می‌خواهد با آن‌ها بکند؟ این حمایت‌هایی که شما می‌گویید به چه شکلی است؟

من در مالزی که بودم هنرمند‌های آنجا که بیشترشان هم ایرانی بودند می‌گفتند حتی کشور‌های دیگر برای ما نمایشگاه می‌گذارند. مسئولان مالزی با آن کشور‌ها هماهنگ می‌کنند و این‌ها نمایشگاهشان را برپا می‌کنند. در این نمایشگاه ممکن است گالری دار‌های شخصی یا دولت مالزی آثار را بخرند. من در یکی از نمایشگاه‌هایی که در مالزی داشتم این پیشنهاد را به سفیرمان که آن موقع دکتر محمدمهدی زاهدی (نماینده مجلس فعلی و وزیر علوم پیشین) بود دادم.

آن موقع به عنوان نماینده مؤسسه به نمایشگاه رفته بودم. گفتم آثار من ۷۰۰ هزار تومان برای آستان قدس رضوی تمام شده است. این رقمی نیست. شما بیایید این آثار را از ما بخرید و به عنوان هدیه ایران به سفرای کشور‌های دیگر اهدا کنید. در یک جمله کوتاه گفت بودجه مان کم است، ولی بعد به چشم خودم دیدم که بنر را از شهرداری تهران به کلی پول خریدند. اینکه می‌گویم مسئولان ما این کاره نیستند، یعنی ارزشی برای هنر قائل نیستند.

جدا از خریدن یا نخریدن آثار از سوی دولت، نمایشگاه‌های مختلف که جسته وگریخته در ایران و کشور‌های دیگر برای هنرمندان ایرانی برپا می‌شوند چقدر توانسته اند آن کارکرد اصلی نمایشگاه را داشته باشند؟

برای چه نمایشگاه می‌گذارند؟ برای اینکه مخاطبان لذت ببرند و تعدادی از این مخاطبان آثار را بخرند. حالا که مردم ما وضع مالی خوبی ندارند، دولت باید دست به کار شود. سازمان‌هایی که وضعشان خوب است و برای این کار‌ها بودجه دارند باید این کار را بکنند. در یک جمله کوتاه بگویم که دقت نظری که بازدیدکنندگان در نمایشگاه‌های خارجی دارند با اینجا خیلی متفاوت است.

اولا مسئولان رده بالایشان پیش از بقیه در نمایشگاه‌ها حضور پیدا می‌کنند. ولی شما نمایشگاه‌های ما را ببینید. هیچ کدام از مسئولان رده بالای شهر مانند شهردار، فرماندار و مدیرکل‌های ادارات را در یک نمایشگاه هنری دیده اید؟ آن‌ها را در یک نمایشگاه خوش نویسی دیده اید؟ خوش نویس که حرف زشتی نمی‌نویسد، احادیث را می‌نویسد. این‌ها درد است. ممکن است نوشته من برای قشر جوان از صد منبر بیشتر اثر داشته باشد. ولی خودشان چرا حضور پیدا نمی‌کنند؟

حرف شما درست است که از لحاظ ارزش گذاری برای هنر باید بودجه‌هایی را برای خرید آثار اختصاص دهند. ولی این کافی است؟ فرض کنید که این کار‌ها را هم خریدند؛ وقتی به قول خودتان آن درک هنری را ندارند با آن کار‌ها چه کار می‌خواهند بکنند؟ در نهایت آثار را بعد از یک مدت به انبار‌های ادارات منتقل می‌کنند. این مطلوب شمای هنرمند است؟ یا اینکه می‌خواهید کارتان دیده شود؟

ممکن است مطلوب من نباشد، ولی بالاخره به جای آن می‌توانم وسایل و اقلامی را که مورد نیازم هست بخرم.

ممکن است نیاز موقتی شما را برطرف کند، ولی آثار چطور باید ارزش گذاری شوند تا دیده بشوند؟ مثلا در خیلی از کشور‌ها ارزش گذاری و بستر را دولت انجام می‌دهد تا مجموعه دار‌ها یا افرادی که ارزش هنری را می‌فهمند (که ممکن است دولتی باشند یا شخصی) اثر را بخرند. یعنی شاید چنین شبکه‌ای نداریم. نظر شماچیست؟

زمانی که مسئول نگارخانه رضوان بودم رئیس هتل داران مشهد را دعوت کردم و گفتم ما یک مینی بوس تهیه می‌کنیم که مهمان‌های شما را از جلوی هتل سوار کند و برای بازدید به نمایشگاه بیاورد. آن‌ها راضی بودند، ولی نهادی با این مینی بوس مخالفت کرد. در مکه و مدینه چنین کاری از سوی بازار‌ها و مجتمع‌های تجاری انجام می‌شود. این‌ها کار‌هایی است که برنامه ریزان دولتی می‌توانند انجام بدهند که نمایشگاه‌ها پررونق شوند و احتمال خرید آثار بالا برود.

خوش نویسی را چطور باید به زندگی مردم آورد؟ نقش مسئولان مشخص است، اما خود هنرمند چطور می‌تواند با ایجاد جذابیت اهمیت وجود خوش نویسی را به مردم بشناساند. خوش نویسی یک هنر جدید نیست. در گذشته خوش نویسی خیلی بیشتر در زندگی روزمره مردم حضور داشت و این حضور کاربردی بود مانند کتابت. الان چه اتفاقی افتاده است؟ آن نقش کاربردی از خوش نویسی گرفته شده و نقش تزئینی پیدا کرده است. اینجا هنرمند چقدر می‌تواند نقش داشته باشد؟

خوش نویس‌های مطرح همه شان مدیر برنامه دارند. من اگر بخواهم وقتم را به این کار‌ها بگذارم به نوشتن نمی‌رسم، چون خود خوش نویسی به اندازه کافی رنج و مشقت دارد. میرعلی هروی می‌گوید:عمری از مشق دوتا بود قدم همچون چنگ / تا که خط من درویش بدین قانون شد. من باید کار خودم را انجام بدهم و سازمانی به عنوان مدیر برنامه مسیر تبلیغات و برنامه ریزی را طی کند.

چرا هنرمندان این مطالبه را فقط از دولت دارند، درحالی که خود انجمن خوش نویسان می‌تواند در این زمینه فعال‌تر عمل کند.

انجمن می‌تواند، ولی به شرطی که حمایتش کنند. وقتی رئیس انجمن می‌گوید فلان جا رفتم، اصلا تحویلم نگرفتند و کلی پیگیری کردم، ولی یک ملاقات با استاندار نتوانستم داشته باشم، چه توقعی از انجمن می‌رود؟ بالاخره یک بار، دو بار، سه بار می‌رود. همیشه که نمی‌توان از رئیس انجمن انتظار داشت پشت در دفتر استاندار منتظر بماند.

تلاش‌هایی هم در چند سال اخیر برای گسترش خوش نویسی شده است. مانند آموزش همگانی خوش نویسی و چاپ کتب درسی با خط نستعلیق. این تلاش‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

جالب است بدانید که چاپ کتب درسی با خط نستعلیق پیشنهاد من به دکتر حداد عادل بود، در همان بازدیدی که گفتم به مؤسسه آفرینش‌های هنری آمده بود، حدود دوازده سال پیش. صحبت اهمیت خط نستعلیق بود. به او گفتم: من گله‌ای از آموزش وپرورش دارم. گفتم: شما می‌گویید بچه‌ها باید خط نستعلیق را یاد بگیرند که خط اصیل ایرانی است. پس چرا دال را این طوری آموزش می‌دهید؟ این طوری نمی‌توانید به نستعلیق برسید. باید از همان ابتدا به بچه درست آموزش بدهید که دال مانند «هشت نشسته» نوشته نمی‌شود و یک قوس دارد. سریع دفترش را درآورد و یادداشت کرد.

سال بعد درست شد. گویا رفته بود در آموزش وپرورش اعتراض کرده بود و بعد از آن نستعلیق به کتاب‌های درسی راه یافت. این بسیار کار خوبی است که خط نستعلیق را همگانی کنند. یکی دیگر از راه‌هایی که می‌تواند بیشتر و بهتر خوش نویسی را گسترش بدهد این است که از خوش نویس‌های انجمن به عنوان معلمان هنر در مدارس استفاده کنند، ولی متأسفانه این کار نمی‌شود. این کار‌ها خوش نویسی را به میان مردم می‌آورد و فرهنگ سازی می‌شود. برگزاری نمایشگاه هم خودش یک جور فرهنگ سازی است. من سالی یکی دو بار نمایشگاه می‌گذارم، ولی می‌بینیم فایده‌ای ندارد.

حلقه‌های مفقوده کجا هستند که شما می‌گویید تأثیر ندارد؟ مثلا در آن کشور‌هایی که شما مثال زدید گالری دار نمایشگاه می‌گذارد، نه فقط برای اینکه یک عده بیایند و تماشا کنند. گالری دار تمام ابزار‌ها و ارتباطات خودش را به کار می‌گیرد که بتواند حداقل یک اثر بفروشد. شاید گالری داری و مجموعه داری در کشور ما شناخته شده نیست.

این نکته درستی است. گالری دار با مجموعه دار در ارتباط است. البته مافیایی هم در ایران هست؛ مثلا در روزنامه‌ها نوشته بودند کار استاد محمد احصائی چند میلیارد فروخته شد. بعد که با استاد احصائی صحبت می‌کنیم، می‌گوید باور کنید ۷۰ میلیون به من داده اند. دو سال پیش اکسپوی تهران از من خواست کاری را آماده کنم. روز موعود که فرا رسید زنگ زدند و گفتند: به ما گفته شده است از خارج از تهران کار نگیرید. این چیز‌ها هست و متأسفانه شهرستان‌ها خیلی مظلوم واقع شده اند.

با اینکه مشهد یک قطب قوی خوش نویسی کشور است. من ۳۰ سال در آستان قدس رضوی خط نوشتم و ۱۴ سال در صداوسیما کار کردم. همه این‌ها چه ثمری داشت؟ تبعیضی که در کل سیستم مملکتی ما حاکم شده در هنر بیشتر است. انگیزه از من گرفته شده است. الان هم اگر کار می‌کنم، فقط به خاطر عشقی است که خودم دارم وگرنه دیگر بریده ام.

گالری دار‌ها هم معمولا این گله را دارند که اساتید مطرح مشهد تمایل دارند کارهایشان را به تهران ببرند. این یک چرخه معیوب تولید می‌کند. استدلال هنرمند این است که در تهران امکان خرید بیشتر است، ولی در این صورت گالری داری در مشهد رونق نمی‌گیرد. در نهایت، هم به ضرر گالری دار مشهد است، هم هنرمند و هم جامعه هنری مشهد و مخاطبان که با این هنر آشنا نمی‌شوند. چطور می‌شود این چرخه را شکست؟

گالری داری اینجا ضعیف است، گالری دار دولتی یا نیمه دولتی که حقوق خودش را می‌گیرد و برایش فروختن یا نفروختن آثار فرقی ندارد؛ ضمن اینکه اصلا در وادی هنر نیست. گالری داری بخش خصوصی باید تقویت شود، ولی این بستر فراهم نیست. حداقلش همان مینی بوس یا ونی است که گفتم و دست اندرکاران شهر باید برای آن برنامه ریزی کنند.

الان کسی از هتل‌ها به نمایشگاه‌ها نمی‌رود. هرچه نمایشگاه برپا کرده ایم، بیشتر بازدیدکنندگان آن خود هنرمندان بوده اند. مشکل اینجاست که هنرمندان از هنرمندان بازدید می‌کنند.
درحالی که باید سراغ افرادی برویم که نیاز دارند و علاقه‌مند هستند. مشهد شهری مذهبی است و زائر زیاد به آن می‌آید. این فضا با خوش نویسی قرابت زیادی دارد. این ظرفیت هست، ولی استفاده نمی‌شود. دست من و گالری دار نیست. چون در توانمان نیست. شهرداری، آستان قدس، سازمان تبلیغات و ... می‌توانند برنامه ریزی کنند.

 

 

از خوش نویسی فقط عشق برایم مانده است

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->